محل تبلیغات شما



جوکر ۲۰۱۹- بازنده های بی صدا

پس از تاثیر گذاری شخصیت جوکر (با بازی هیث لجر) در شوالیه تاریکی ۲۰۰۸ (کریستوفر نولان)، این بار نوبت ساخت فیلمی با محوریت خود جوکر بود. جوکر با بازی تاثیر گذار خواکین فینکس نشان داد که قرار نیست همچون جوکر "جوخه انتحار" (با بازی جرد لیتو) یک شخصیت  سطحی و صرفاَ برای جذب گیشه باشد. تاد فیلیپس در این فیلم قصد دارد با نگاهی جسورانه تر صدای جوکر را به دور از سایه همیشگی بتمن به گوش بیننده برساند.

نقد فیلم جوکر

فیلم با صحنه تحقیر یک دلقک آغاز می شود. این تحقیر و سرکوب که به نوعی بی عدالتی در جامعه را به تصویر می کشد، تا انتهای فیلم در اشکال مختلف در خصوص آرتور (جوکر) ادامه پیدا می کند.

جوکر تاد فیلیپس متفاوت از جوکر نولان است؛ قهرمان خیالی (جوکر) نولان تمام اتفاقات را به شکل عجیبی مدیریت می کرد، همواره چندگام جلوتر از بقیه سناریو را چیده بود. هرج و مرج طلب، به شدت خونسرد و در بیشتر دیالوگ هایش در مقابل مخاطبش برتری داشت. بی شک تصمیم به خلق جوکر با آن خصایص از طرف نولان هرچند به شدت جذاب و نوآورانه، اما یک تصمیم مخاطب پسند، خطرناک و غیر مسئولانه بود. در مقابل تاد فیلپس به جوکری پرداخته است که پاهایش در جلسات روانشناسی می لرزد، تحت فشار عصبی شدید است و در مقابل جامعه به شدت آسیب پذیر نشان می دهد. از حس بی عدالتی و سرکوب لبریز شده است و چاره را در انتقام می بیند. انتقام از تمام ساختارها و افرادی (مادر، کمدین، همکار و.) که وی را در چنین جایگاهی به یک بازنده تمام عیار تبدیل کرده است.

روند تبدیل شدن از شخصی که علاوه بر نگهداری از مادر حتی در قبال تابلو یک مغازه احساس مسئولیت دارد، به یک قاتل تمام عیار؛ با بازی خوب خواکین فینیکس و روند صبورانه فیلمنامه باور پذیرتر شده است.

قسمت های مهمی از فیلم در جلسات روانشناسی آرتور اتفاق می افتد. در قسمتی از این جلسه آرتور پس از قتل 3 نفر و مشاهده بازخورد آن اتفاق در رسانه می گوید: "تا چند وقت پیش حس می کردم کسی منو نمی بینه، حتی نمی دونستم وجود دارم یا نه.". در پاسخ روانشناس خبر از قطع شدن بودجه درمان می دهد و می گوید: "اونا هیچ اهمیتی به آدمایی مث تو نمیدن اونا به منم اهمیت نمیدن". به نوعی می توان کلید داستان را در این دیالوگ جست و جو کرد. جوکری که در ادامه از آرتور به وجود می آید فریاد قشر بازنده ای است که از جامعه طرد شده است و حتی گاهی در وجود خود تردید می کنند. هشداری که کارگردان به جامعه می دهد اعلام وجود چنین افرادی در جامعه است. افرادی که فکر می کنند در حق شان بی عدالتی صورت گرفته و خشمگین هستند.

خشم و بازخورد جوکر گونه نسبت به بی عدالتی در واقعیت نیز مصادیق بسیاری دارد. خود فیلم هواداران جوکر را مخالفین فقر و سرمایه داری نشان می دهد. سیاه پوست های دهه 60 رپ و استفاده از الفاظ رکیک را راه مناسبی برای تخلیه خشم ناشی از بی عدالتی دیدند . مهاجران و برخی پناهندگان خاورمیانه ای در اروپا که احساس نادیده گرفته شدن و بی عدالتی داشتند برای بازگشت به کشورشان و پیوستن به گروه های مسلح ترغیب شدند. حتی واکنش با الفاظ رکیک در فضای مجازی به داور یک مسابقه فوتبال که حس بی عدالتی در مخاطب ایجاد کرده است نیز از این جنس است. بازنده ای که هیچ صدایی ندارد. فیلم در دیالوگ روانشناس طعنه ای به جامعه برای نادیده گرفتن بخش دیگر می زند و در قبال بروز چنین انسان هایی جامعه را نیز بی تقصیر نمی داند.

محبوبیت شخصیت جوکر؛ به دلیل تجلی کنشگرین تصویر از یک بازنده است. نوع انتقام گرفتن او از بی عدالتی، احساس خشم ایجاد شده در بیننده را می کند. همذات پنداری افرادی که در سیر قوانین جامعه با حقیقت تلخ و گزنده ای مواجه شده اند که با خواسته هایشان فرسنگ ها فاصله دارند و شاید هیچ شانسی برای رسیدن به آرزوهایشان نباشد. کسانی که به قول جوکر دیگه چیزی برای از دست دادن ندارند. افرادی که فکر می کنند بی عدالتی جامعه آن ها را به بازنده های تمام عیار تبدیل کرده است با شخصیت داستان در سطوح مختلف و به میزان های مختلف احساس همذات پنداری می کنند. مشابه محبوبیت میلیونی خواننده ای ایرانی (امیر مقصودلو) که از آرزوهایش جا مانده است و خشمش در فحاشی در آهنگهایش نمو می کند.

محبوبت شخصیت جوکر (نه فیلم جوکر) این هشدار را می دهد که می بایست نسبت به افرادی که درست یا غلط در جامعه احساس تحقیر، نادیده گرفته شدن و بی عدالتی می کنند نگاهی مسئولانه تر داشت و برای رفع این سرخوردگی که ممکن است به مانند فیلم به یک بحران تبدیل شود چاره ای جست.


با توجه به اینکه چند روزی تا اسکار 2017 باقی مانده و تقریبا برنده های در بخش های مختلف مشخص است . تصمیم گرفتم تا بهترین های امسال را از نگاه خودم مشخص کنم . (برخی فیلم ها این لیست در اسکار کاندید نشده اند.)

+بهترین فیلم -Best Picture

 لالالند LA LA LAND

یک موزیکال عاشقانه که سال ها سینمای جهان از یک فیلم خوب در این سبک محروم بود. ریتم خوب داستان و استفاده دقیق از موزیک و حرکت دوربین و صحنه آرایی خلاقانه و با وسواس این فیلم را به بهترین کار امسال بدل می کند.

lalaland


+بهترین کارگردان-Best Director

Damien Chazelle – La La Land

+بهترین بازیگر مرد-Best Actor

Casey Affleck – Manchester by the Sea as Lee Chandler

+بهترین بازیگر زن-Best Actoress

 Isabelle Huppert – Elle as Michèle Leblanc

+بهترین بازیگر مکمل مرد-Best Supporting Actor

Jeff Bridges – Hell or High Water as Marcus Hamilton

+بهترین بازیگر مکمل زن-Best Supporting Actress

Viola Davis – Fences as Rose Maxson

+بهترین فیلمنامه-Best  Screenplay

Park Chan-wook and Chung Seo-kyung-The Handmaiden

+بهترین انیمیشن-Best Animated Feature Film

Kubo and the Two Strings – Travis Knight and Arianne Sutner

 +بهترین تدوین-Best Film Editing

La La Land – Tom Cross


فیلم های برتر سینمای ایران از نظر من، هرچند ترتیب دادن به فیلم ها کار سختیه ولی سعی کردم فیلم ها را به ترتیب شماره بزنم.

1-چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی)

2-درباره الی (اصغر فرهادی)

3-کندو (فریدون گله)

4-ده (عباس کیارستمی)

5-بوتیک (حمید نعمت الله)

6-نفس عمیق (پرویز شهبازی)

7-طعم گیلاس (عباس کیارستمی)

8-بچه های آسمان (مجید مجیدی)

9-جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی)

10-کمیته مجازات (علی حاتمی)

11-گاو (داریوش مهرجویی)

12-طهران روزگار نو (علی حاتمی)

13-اینجا بدون من (بهرام توکلی)

14-فروشنده (اصغر فرهادی)

15-ابد و یک روز (سعید روستایی)

16-شهر زیبا (اصغر فرهادی)

17-طلای سرخ (جعفر پناهی)

-باران (مجید مجیدی)

19-زیر پوست شهر (رخشان بنی اعتماد)

20-آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا)

21-چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور)

 


نقد فیلم فروشنده

شروع فیلم با یک صحنه مهیج مواجه می شویم . ساختمان در حال ریزش است .مرد و زنی که به نظر اختلافی بینشان نیست (بر خلاف کارهای قبلی کارگردان)  برای رهانیدن یکدیگر از مخمصه نگرانند. شخصیت پردازی از همین ابتدا آغاز می شود، زن و شوهر همدیگر را دوست دارند و نسبت به اطرافیان و نجاتشان حساسند ،در شرایطی که عماد می تواند سریعتر به پایین برود از این کار امتنا کرده و برای کمک به پسر معلول در ساختمان می ماند.ایده ی ساختمان در حال فرو ریختن از دو منظر به کارگردان کمک می کند. اول آن که بیننده از همان ابتدا روی فیلم متمرکز می شود و دوم آنکه در آینده این ساختمان تبدیل به صحنه ی تاتری برای کارگردان می شود.

با غیر قابل ست شدن ساختمان زوج به پیشنهاد پیرمرد همبازیشان (بابک) راهی خانه جدید می شوند .  مستاجر قبلی برخی وسایل را از خانه نبرده است و علاوه بر وسایل موضوعات دیگری از مستاجر به جا مانده است و همانطور که این وسایل برای زوج جوان دردسر درست می کند (حیاط و بارش باران و) مسائل دیگر نیز بدون آنکه زوج از قبل اطلاعی داشته باشند آنها را دچار دردسری جدی می کند.

حمام

در فیلم بارها به نمایش "مرگ فروشنده" نوشته آرتور میلر اشاره می شود و صحنه های مختلفی از آن توسط بازیگران قصه اجرا می شود.

در اجرای اول شاهد قسمتی از نمایش هستیم که بدکاره (به نام زن همسایه) به دلیل خراب بودن حمام (ویلی به دروغ می گوید)خودشان از حمام خانه"ویلی" (شخصیت نمایش مرگ فروشنده با بازی عماد)  استفاده کرده است و پس از حمام به شیطنت می پردازد (در مقابل چشمان فرزند ویلی)در این شرایط "ویلی" از این قضیه سر باز می زند و سعی می کند بدکاره را هرچه سریعتر از خانه بیرون بفرستد.

در مقابل این پرده از نمایش پرده ای دیگر از داستان عماد و رعنا قرار می گیرد که این بار برخلاف داستان "مرگ فروشنده" رعنا در حمام خانه خود قرار دارد و  فرد"مشتری" وارد خانه می شود و تصمیمی متفاوت از تصمیم فروشنده داستان آرتور میلر می گیرد.

حادثه رخ می دهد.

این که در حمام چه اتفاقی رخ داده بود به منظور حساس نشدن مخاطب و یا کم اهمیت شدن حادثه به شکلی تا انتهای داستان ناگفته می ماند . ولی آنچه که فیلم (در بعضی لحظات به طرز موعظه واری) بیان می کند نحوه ی برخورد زوج جوان با این حادثه است. عماد که در داستان فرهادی یک معلم است در فیلم نیز  معلم وارانه نحوه ی فرو خوردن خشم ،تعقل و برخورد با مسائل حساسیت برانگیز را تعلیم می دهد. مسائلی که در جامعه با واکنش های سریع و در اکثریت موارد با اعدام یا قتل به پایان می رسد. این بار بیننده را با بازخوردی متفاوت مواجه می کند.عماد حتی جریمه خود را معلم گونه انجام می دهد و همانطور که از پسری می خواهد که پدرش برای دیدن محتویات گوشی به مدرسه بیایید از متهم نیز به این سبک انتقام می گیرد.(اینکه تا چه میزان کارگردان می تواند مسائل را موعظه وار بیان کند و یا هدفش را در خطوط داستان مخفی کند بستگی به سلیقه کارگردان و حساسیت موضوع برای کارگردان دارد.)

 عماد و رعنا که از حادثه بسیار متاثر شده اند زندگی پرهیاهو و شادشان تبدیل به ترس و دلهره گردیده تا جایی که این آشوب را با خود روی صحنه تاتر می برند از اینجای داستان به بعد نمایشنامه تاتر قسمتی از داستان عماد و رعنا می شود و دیالوگ های تاتر نیز حرف های عماد و رعنا در مقابل جمعیت است. تا جایی که در یک سکانس عماد در مقابل بابک بداهه می گوید.

پایان داستان

پایان داستان نیز یک صحنه تاتر است (خاموش کردن برق ها در انتهای فیلم و صحنه خالی تنها با چند صندلی مبین این مساله است). مساله جدیدی که مطرح می شود این بار نه انتقام به صورت اعدام بلکه به صورت رسوا کردن متهم در مقابل خانواده اش و ریختن آبرویش می باشد.

 در قسمتی از فیلم یکی از همسایه ها به عماد می گوید اینجور آدما رو باید آفتابه بندازید گردنشون تو شهر بچرخونی؛ در مقابل این حرف چهره عماد متعجب و درهم می شود و گویی حرف  را ناپخنه و احساسی می بیند و از بیان آن خوشش نیامده است. استفاده از پیرمردی خسته به عنوان م این تردید  را برای مخاطب ایجاد می کند که می توان از گناهش گذشت کرد.در انتهای فیلم این بار گویی خود عماد آفتابه را به دست گرفته و میخواهد در مقابل خانواده متهم به گردن او بیاندازد و انتقام بگیرد.در سکانسی در سر کلاس در رابطه با فیلم گاو از عماد سوال  می شود که چگونه انسان گاو می شود . و عماد پاسخ می دهد، به مرور.در داستان فرهادی عماد این روند را تا انتهای داستان به مرور طی می کند.

 

تکنیک استفاده از نمایش دیگر در نمایش خود در آثاری مثل "کفش های قرمزThe Red Shoes"،"آرتیست The Artist"،"قوی سیاه Black Swan" و "مرد پرنده Bird Man" تجربه های بسیار موفقی از این نحوه بیان داستان است. 

این سبک فیلم ها به دو دسته تقسیم می شوند یا فیلم با همان درون مایه اثر قدیمی و با ساختاری جدید داستان را از فضای قدیم به فضای جدید و از یک نمایش به زندگی روزمره و حقیقی مردم  می آورد و یا موضوع نمایش محوریت ندارد بلکه نفس هنر تاتر و سینما است که دغدغه ذهنی کارگردان می باشد و کارگردان به منظور دفاع و یا روایت سرگذشت این هنرها از نمایشی دیگر در فیلم خود بهره می برد.

کارگردان فروشنده (اصغر فرهادی) تحت تاثیر این مجموعه از فیلم ها این بار با نگاهی متفاوت تر از این تکنیک بهره می برد. کارگردان نه با الوییت نوسازی داستان مرگ فروشنده و نه حتی برای دفاع از نفس تاتر، بلکه برای قرار دادن شخصیت های داستانش در مقابل جامعه و تماشاچی از نمایش آرتور میلر بهره می برد. در پرده های مختلف عماد از برخورد جامعه با خود می گوید.عماد از مشکلات مالی و اختلاف دارایهایش با بابک شکایت می کند. رعنا روی صحنه درمانده و منفعل می گردد و می گرید. و این واکنش عماد و رعنا در مقابل جامعه و تماشاچی است.

معمولا بازیگری در نقش های که در نقش خود نیز بازیگرند فرصت بسیار مناسبی برای نمایش توانایی های بازیگر است از 4 فیلم بالا 3تایشان برنده اسکار بازیگر نقش اصلی شدند.چرا که هم از پس نقش خود برآمدند هم توانستن با بازی در نمایش داستان به بازی خود عمق بدهند و شخصیت اصلیشان را بسیار باورپذیرتر کنند. در فروشنده نیز شهاب حسینی تا حدی زیادی از این مسائله به خوبی استفاده کرد و با بازی خوب خودش نقشش را باورپذیر کرد.

نکته آخر اینکه توصیه می کنم که این فیلم را حداقل دوبار ببینید تا قضاوت صحیح و دقیقی از آن داشته باشید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها