محل تبلیغات شما
نقد فیلم فروشنده

شروع فیلم با یک صحنه مهیج مواجه می شویم . ساختمان در حال ریزش است .مرد و زنی که به نظر اختلافی بینشان نیست (بر خلاف کارهای قبلی کارگردان)  برای رهانیدن یکدیگر از مخمصه نگرانند. شخصیت پردازی از همین ابتدا آغاز می شود، زن و شوهر همدیگر را دوست دارند و نسبت به اطرافیان و نجاتشان حساسند ،در شرایطی که عماد می تواند سریعتر به پایین برود از این کار امتنا کرده و برای کمک به پسر معلول در ساختمان می ماند.ایده ی ساختمان در حال فرو ریختن از دو منظر به کارگردان کمک می کند. اول آن که بیننده از همان ابتدا روی فیلم متمرکز می شود و دوم آنکه در آینده این ساختمان تبدیل به صحنه ی تاتری برای کارگردان می شود.

با غیر قابل ست شدن ساختمان زوج به پیشنهاد پیرمرد همبازیشان (بابک) راهی خانه جدید می شوند .  مستاجر قبلی برخی وسایل را از خانه نبرده است و علاوه بر وسایل موضوعات دیگری از مستاجر به جا مانده است و همانطور که این وسایل برای زوج جوان دردسر درست می کند (حیاط و بارش باران و) مسائل دیگر نیز بدون آنکه زوج از قبل اطلاعی داشته باشند آنها را دچار دردسری جدی می کند.

حمام

در فیلم بارها به نمایش "مرگ فروشنده" نوشته آرتور میلر اشاره می شود و صحنه های مختلفی از آن توسط بازیگران قصه اجرا می شود.

در اجرای اول شاهد قسمتی از نمایش هستیم که بدکاره (به نام زن همسایه) به دلیل خراب بودن حمام (ویلی به دروغ می گوید)خودشان از حمام خانه"ویلی" (شخصیت نمایش مرگ فروشنده با بازی عماد)  استفاده کرده است و پس از حمام به شیطنت می پردازد (در مقابل چشمان فرزند ویلی)در این شرایط "ویلی" از این قضیه سر باز می زند و سعی می کند بدکاره را هرچه سریعتر از خانه بیرون بفرستد.

در مقابل این پرده از نمایش پرده ای دیگر از داستان عماد و رعنا قرار می گیرد که این بار برخلاف داستان "مرگ فروشنده" رعنا در حمام خانه خود قرار دارد و  فرد"مشتری" وارد خانه می شود و تصمیمی متفاوت از تصمیم فروشنده داستان آرتور میلر می گیرد.

حادثه رخ می دهد.

این که در حمام چه اتفاقی رخ داده بود به منظور حساس نشدن مخاطب و یا کم اهمیت شدن حادثه به شکلی تا انتهای داستان ناگفته می ماند . ولی آنچه که فیلم (در بعضی لحظات به طرز موعظه واری) بیان می کند نحوه ی برخورد زوج جوان با این حادثه است. عماد که در داستان فرهادی یک معلم است در فیلم نیز  معلم وارانه نحوه ی فرو خوردن خشم ،تعقل و برخورد با مسائل حساسیت برانگیز را تعلیم می دهد. مسائلی که در جامعه با واکنش های سریع و در اکثریت موارد با اعدام یا قتل به پایان می رسد. این بار بیننده را با بازخوردی متفاوت مواجه می کند.عماد حتی جریمه خود را معلم گونه انجام می دهد و همانطور که از پسری می خواهد که پدرش برای دیدن محتویات گوشی به مدرسه بیایید از متهم نیز به این سبک انتقام می گیرد.(اینکه تا چه میزان کارگردان می تواند مسائل را موعظه وار بیان کند و یا هدفش را در خطوط داستان مخفی کند بستگی به سلیقه کارگردان و حساسیت موضوع برای کارگردان دارد.)

 عماد و رعنا که از حادثه بسیار متاثر شده اند زندگی پرهیاهو و شادشان تبدیل به ترس و دلهره گردیده تا جایی که این آشوب را با خود روی صحنه تاتر می برند از اینجای داستان به بعد نمایشنامه تاتر قسمتی از داستان عماد و رعنا می شود و دیالوگ های تاتر نیز حرف های عماد و رعنا در مقابل جمعیت است. تا جایی که در یک سکانس عماد در مقابل بابک بداهه می گوید.

پایان داستان

پایان داستان نیز یک صحنه تاتر است (خاموش کردن برق ها در انتهای فیلم و صحنه خالی تنها با چند صندلی مبین این مساله است). مساله جدیدی که مطرح می شود این بار نه انتقام به صورت اعدام بلکه به صورت رسوا کردن متهم در مقابل خانواده اش و ریختن آبرویش می باشد.

 در قسمتی از فیلم یکی از همسایه ها به عماد می گوید اینجور آدما رو باید آفتابه بندازید گردنشون تو شهر بچرخونی؛ در مقابل این حرف چهره عماد متعجب و درهم می شود و گویی حرف  را ناپخنه و احساسی می بیند و از بیان آن خوشش نیامده است. استفاده از پیرمردی خسته به عنوان م این تردید  را برای مخاطب ایجاد می کند که می توان از گناهش گذشت کرد.در انتهای فیلم این بار گویی خود عماد آفتابه را به دست گرفته و میخواهد در مقابل خانواده متهم به گردن او بیاندازد و انتقام بگیرد.در سکانسی در سر کلاس در رابطه با فیلم گاو از عماد سوال  می شود که چگونه انسان گاو می شود . و عماد پاسخ می دهد، به مرور.در داستان فرهادی عماد این روند را تا انتهای داستان به مرور طی می کند.

 

تکنیک استفاده از نمایش دیگر در نمایش خود در آثاری مثل "کفش های قرمزThe Red Shoes"،"آرتیست The Artist"،"قوی سیاه Black Swan" و "مرد پرنده Bird Man" تجربه های بسیار موفقی از این نحوه بیان داستان است. 

این سبک فیلم ها به دو دسته تقسیم می شوند یا فیلم با همان درون مایه اثر قدیمی و با ساختاری جدید داستان را از فضای قدیم به فضای جدید و از یک نمایش به زندگی روزمره و حقیقی مردم  می آورد و یا موضوع نمایش محوریت ندارد بلکه نفس هنر تاتر و سینما است که دغدغه ذهنی کارگردان می باشد و کارگردان به منظور دفاع و یا روایت سرگذشت این هنرها از نمایشی دیگر در فیلم خود بهره می برد.

کارگردان فروشنده (اصغر فرهادی) تحت تاثیر این مجموعه از فیلم ها این بار با نگاهی متفاوت تر از این تکنیک بهره می برد. کارگردان نه با الوییت نوسازی داستان مرگ فروشنده و نه حتی برای دفاع از نفس تاتر، بلکه برای قرار دادن شخصیت های داستانش در مقابل جامعه و تماشاچی از نمایش آرتور میلر بهره می برد. در پرده های مختلف عماد از برخورد جامعه با خود می گوید.عماد از مشکلات مالی و اختلاف دارایهایش با بابک شکایت می کند. رعنا روی صحنه درمانده و منفعل می گردد و می گرید. و این واکنش عماد و رعنا در مقابل جامعه و تماشاچی است.

معمولا بازیگری در نقش های که در نقش خود نیز بازیگرند فرصت بسیار مناسبی برای نمایش توانایی های بازیگر است از 4 فیلم بالا 3تایشان برنده اسکار بازیگر نقش اصلی شدند.چرا که هم از پس نقش خود برآمدند هم توانستن با بازی در نمایش داستان به بازی خود عمق بدهند و شخصیت اصلیشان را بسیار باورپذیرتر کنند. در فروشنده نیز شهاب حسینی تا حدی زیادی از این مسائله به خوبی استفاده کرد و با بازی خوب خودش نقشش را باورپذیر کرد.

نکته آخر اینکه توصیه می کنم که این فیلم را حداقل دوبار ببینید تا قضاوت صحیح و دقیقی از آن داشته باشید.

نگاهی به فیلم جوکر - نقد فیلم جوکر joker 2019

بهترین های 2016 از نگاه من

فیلم های برتر ایرانی

عماد ,فیلم ,داستان ,کند ,نمایش ,های ,می شود ,در مقابل ,می کند ,شود و ,این بار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر99-98 مدرسه ما